Wednesday, December 31, 2008

بی آدمی

دنیا داره به سمت قهقرا می ره، آدما دارن هر روز از خودشون و ذات پاکشون دورتر می شن، دنیا داره پر می شه از بی وجدانی، بی قید و بندی، نداشتن تعهد.
از وقتی که چشم و گوشم بازتر از قبل شده، از وقتی که پا تو دنیای آدم بزرگا گذاشتم، از وقتی که به قولی وارد اجتماع شدم، هر روز بیشتر از قبل خیانت، نامردی، بی صفتی و به قول خود همون آدما روشنفکری می بینم، هر روز بیشتر از قبل عقاید عجیب و غریبِ توجیه شده و رنگِ روشنفکری گرفته، می بینم.
چی بر سر ما آدما اومده؟ دنیا چرا اینطور شده؟

Saturday, December 27, 2008

با خدا هستم، می تونین نخونین

هر از گاهی آدما نیاز یه تلنگر از طرف خدا دارن، شایدم خیلی بزرگتر از اون، ضربه، تکون ...
تو همین چند روزه یکی از همین تکونها رو به من دادی. با اینکه حالم رو یه چند وقتی گرفت، اما یه کم به خودم اومدم. درسته که شاید اثر ضربه تا آخر راه باهام نمونه، اما کمی از راه رو می تونم باهاش ادامه بدم.
خدایا ممنونم که هنوز منو می بینی، خدایا ممنونم که بهم حالی می کنی تا ازت دور نشم، خدایا ممنونم که هنوزم دوستم داری و راه رو بهم نشون می دی، و خدایا من هم دوستت دارم.

Tuesday, December 23, 2008

بعضی وقتا چه می چسبه گفتن ِ : بیچاره ما!!!

Monday, December 22, 2008

یلدا یا به قولی شب چله

یکی از بزرگترها(!) که الآن اسمش یادم نیست گفته: "بشر واقعا بدبخت است، زیرا نمی داند که چقدر خوشبخت است!"
شب یلدای متفاوتی بود امسال، اولین شب یلدای خلوت، اولین شب یلدای بدون آجیل، بدون حافظ، بدون انار،...