Sunday, December 12, 2004

گذشته

ديدين بعضي وقتا يه چيزايي از گذشته هست كه دوست نداري اصلاً بهش فكر كني، اما گاهي با يه اتفاق كوچيك، يه حرف بي غرض، يه نوشته نامربوط به يادش مي افتي؟ اين چيزا، اين خاطره ها، هيچ وقت پاك نمي شن، هيچ وقت از ذهن نمي رن، فقط مي شه از فكرشون "فرار" كرد.
دلم مي خواد بتونم يه راهي پيدا كنم، يه راهي براي ترميم اين ذهنيت، يه روشي براي قشنگ شدن تصوير اون خاطره، يه جرات براي فرار نكردن از گذشته.
تا آخر عمر نمي شه بار گذشته ها رو با خودت بكشي، تا ته زندگي نمي شه از يه اسم، يه زمان، يه خاطره فراري باشي. براي همينه كه دنبال راهم. مي خوام يه دفعه، بشينم با خودم خلوت كنم و فكراي بدي رو كه از اون زمانا تو ذهنمه دور بريزم، مي خوام با خودم بگم كه هر اتفاق رو مي شه به چشم يه تجربه ديد، يه تجربه تلخ يا شيرين. اما چه تلخ و چه شيرين از هر تجربه اي هم مي شه درس گرفت. درسي براي بقيه راه، براي جلوگيري از تكرار اشتباه، براي بهتر و بهتر شدن.
يعني مي شه؟

No comments: