مُردم از خنده! از اول هفته با کلی هماهنگی و پیگیری، با یه سری کله گنده و آدم مهم برای امروز قرار جلسه گذاشتم. جلسه برای ساعت 11 بود. منتظر شدیم تا اومدن. قرار بود که من جلسه رو شروع کنم. رفتم بالای منبر و مقدمه چینی و فلسفه بافی و سوال و اینا و منتظر جوابشون شدم. آقاهه نه گذاشت نه ورداشت گفت: " این بخش از کار اصلاً به ما ارتباط نداره، مسئولش کس دیگه ایه"!!!!!!! شما بگین حالا اون جو و جمع رو چطور باید جمعش می کردم؟! البته مقصر من نبودم. اشتباه از سمت اونا بود که نامه ما رو درست نخونده بودن و نفهمیده بودن که دو بخش داره و دو تا نماینده باید داشته باشن و ما برای این جلسه نماینده یکی از بخشها رو می خواستیم نه اون یکی بخش رو.
به هر حال با کلی خنده و حرص خوردن و عذرخواهی سروتشو هم آوردم. ولی خنده اش هنوزم که به موضوع می پردازیم می آد، هم برای خودم هم همکارا.
2 comments:
تورو خدااااااااااا.... اونجا هم؟!!
آبجی جونم فال هم به روی چشم
تورو خدااااااااااا.... اونجا هم؟!!
آبجی جونم فال هم به روی چشم
Post a Comment