Tuesday, November 18, 2008

حق

بهش گفتنم: "از سر پالیزی تا سیدخندان سوار تاکسی شدم، 150 تومان پول خرد که داشتم آماده کردم و موقع پیاده شدم دادم به راننده. راننده گفت می شه 300 تومان!!! گفتم این مسیر هر روز منه، حالا شاید بعضیا 200 تومان بگیرن، اما 300...!!! راننده هم گفت ظاهراً تازه از ... اومدی که نمی دونی کرایه ها چنده :O!!!!"
بهم گفت: "تقصیر خودته، انقدر با مردم یکی به دو می کنی که اینطوری جوابتو می دن. همه جا می خوای جواب بدی، آخرش یکی پیدا می شه اینطوری حالتو سر جاش می آره"
دیگه چیزی نگفتم.
یعنی نباید بخوام که حقم ضایع بشه؟ یعنی باید وایسم تا بهم زور بگن؟ مگه نمی گن حق گرفتنیه نه دادنی؟
چیزایی که بلد بودم، چیزایی که مدتهاست فکر می کردم درسته، داره کم کم، نم نمک، تو این مملکت عوض می شه. باید خودمو عوض کنم انگار...

1 comment:

Anonymous said...

سلام آبجی کوچولو
برا پست قبلی : سالگرد ازدواجتون مبارک... الهی همیشه عاشق هم باشید... فداتون بشم
این پست: ای بابا آبجی اینجا ایرانه ها.. به نظر من باهاس همچو آدمایی رو گردن زد که عبرت بشن برا بقیه