امروز درست شد دو سال...
چند سال پیش بود...از انتخابات کانون علمی مهندسی کامپيوتر دانشگاه، تا ناهار دونفره یه روز گرم تابستون تو هانی، تا کافی شاپ شوکا و حرفهای جدی، تا دو سال پیش درست همین موقع و تا همین الآن.
حالا که از اون روزا گذشته و به نظر من اصلاً اونقدر نگذشته، حالا که جریان زندگی تغییر کرده و شاید من و تو هم تغییر کردیم، حالا که دیگه با هم بودنمون نه برنامه ریزی می خواد و نه بهونه؛ دوست داشتن هامون عمیق تر شده و نیازی به حرف و گل و کادو نداره، فقط یه نگاه کافیه.
دیگه فرصتهای با هم بودنمون، به هم چسبیدنمون، به هم خیره شدنمون، حرفهای همراه با سکوتمون شمردنی نیست، از پیش تعیین شدنی نیست، برای همیشه است، همیشه، همه جا، همه وقت... تا آخر...
1 comment:
باشید تاااا آخر...
Post a Comment