خيلي وقته كه فرصت نكردم تا به اينجا سري بزنم؛ اما امروز دلم هواي اينجا رو كرد. اين چند وقته سرم حسابي شلوغ بوده و وقت سر خاروندن هم نداشتم، چه برسه به وبلاگ نويسي. البته اين شلوغ پلوغي(!) تا يه ماهِ ديگه فكر كنم ادامه داشته باشه و بنده بايد همچنان بدواَم. اما دويدنش از نوع خوب و دوست داشتنيه. يعني آدمو از پا نميندازه.
به هر حال، از همه اينا كه بگذريم سخن دوست خوشتر است! اگه وبلاگ من رو خونده باشين از ماجراهاي من و حامد خبر دارين. همونطور كه قبلاً گفتم دوره سختيهامون تموم شد و به وعده موعود رسيديم! تا حالاش كه خوب بوده، از اين به بعدشم خوب خواهد بود. آخر اين هفته قراره مهمترين سند زنديگيمون رو هم امضا كنيم، يعني در واقع مهمترين اتفاق زندگي هر آدمي رو ما پنجشنبه تجربه خواهيم كرد. پنجشنبه 17/6/1384.
No comments:
Post a Comment