Wednesday, September 22, 2004

آبی

امروز یه جورایی احساسات خوبی دارم. صبح ساعت 6 بیدار شدم، یعنی یک ساعت زودتر از هر روز. دیدم هوا خیلی خوبه. آسمون صاف صاف ، آبی آبی و چقدر من این رنگ آبی آسمونی تمیز رو دوست دارم. آدم حس می کنه و لمس می کنه بی کرانگی رو. درست مثل وقتی که به آبی آروم دریا نگاه می کنی. اون وقتی که داستان گالیله به یادت می آد و می بینی که زمین کره ای شکله(اصلاً مگه گالیله اثبات کرد که زمین گرده؟!). اون وقتی که دوست داری بشینی و این حس بی نهایت رو با نفس کشیدنت ببری تو وجودت.
چقدر دوست داشتم که خونم یه جایی بود که طبیعت بکر داشت و هر وقت که هوس می کردم. می تونستم برای خودم یه لقمه کوچیک درست کنم، یه کتاب وردارم و برم بشینم و از بودنم لذت ببرم.
ولی حیف... حیف که نیست.
خوبه لا اقل اینجا زمین بکر نداریم، آسمونمون دست نخورده است. اگه دستشون می رسید تو اونم برج می ساختن! جداً اگه چند روز پشت سر هم آسمون آبی رو نبینم کسل می شم. شماها اینجوری نیستین؟ چه جوریه که بعضی ها آسمون ابری رو دوست دارن؟
خوب هرکس یه شکلیه دیگه...
روزایی که هوا آبی باشه، منم همون شکلی ام. صاف، آبی، بدون ابر و آروم. این روزا خدا رو بیشتر دوست دارم. آدما رو، حامدو، خودمو، همه رو. این روزا این شعر هم خیلی به یادم می آد:
"به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست."*

-------------------------------
* سعدی

No comments: