Tuesday, September 28, 2004

یه کم غر!

دیدین بعضی وقتا آدم یه کاری رو انجام می ده، فقط برای اینکه مطمئنه که اون کار خوبه؛ بعد تازه وقتی جریان اتفاق افتاد می بینه که اصلاً به جوانب امر فکر نکرده بوده؟ بیینین، منظورم اینه که کاری که انجام دادی درست بوده ها، هیچ شکی هم توش نیست؛ اما بابت اون کار یه سری اتفاقاتی شاید بیفته که خوب نیستن (چقدر سخته غیر مستقیم و با ایما و اشاره صحبت کردن ها). خلاصه اگه ماجرا رو گرفتین، منم یه کاری از این نوع انجام دادم. الآنم مثل یه حیوون نجیب موندم تو گل!
همین. خواستم بگم که شما دیگه مثل من تو گل نمونین.
-------------------
آقا این ترافیک عجب خفت ما رو چسبیده، عجب چسبیده، صبحها که می خوام بیام شرکت 7 راه می افتما، بازم از 8.5 زودتر کارت نمی زنم. هر روز از وقتی مدرسه ها باز شده دارم تاخیر می خورم. یکی نیست تو این مملکت به داد مردم برسه آخه؟ حالا اونا به داد نمی رسن هیچی، هر ننه قمری رو تو خیابون می بینی یه ماشین ورداشته اومده تو خیابون. بابا، ملت، به خدا این غلطه. درسته وسایل نقلیه عمومی اینجا خوب نیست، اما اینجوری هم که ما رفتار می کنیم نیست به خدا. به قول بابام میخوایم یه جفت جورابم بخریم، ماشینو ورمی داریم، می ریم اون سر شهر که باکلاس تره جوراب می خریم.
نکنیم، با خودمون نکنیم این کارو. د ِ بابا نکن، مگه اعصاب زیادی داری آخه؟ د ِهِه!!!!!!!!!
-------------------
چقدر غر زدم و بالای منبر رفتم و نصیحت کردم.شرم کم، ز َت زیاد.......

No comments: